{ ادبیات پشتو }
پشتون ها در ابتدأ
کوچی یا این که بشکل ناقل حیات مینمودند سبب تبارز نگردیدن زبان آنها گردید وکدام
اثرعلمی ازآنها تألیف نگردیده است ، زبان پشتویا افغانی ازخاندان زبان ایرانی
شمرده میشود وعبارت از30 حرف می باشد، پشتون ها ادبیات خویش را
به مستند از کتاب { پته خزانه } که این کتاب درسال 1143هجری 1729میلادی درقندهارنوشته شده است ، قدامت تاریخ خویش را ازقرن
دوم هجری نشان میدهند ، اما درمورد این ادعای آنها هیچ کدام دلیل معتبرودستاویزعلمی
مستند وجود ندارند ، نخستین کتاب درسی که در باره ادبیات پشتو تألیف گردیده است { معرفت
افغانی } نام دارد ومؤلف
آن ( پیرمحمد کاکر) می باشد و در زمان احمدشاه ابدالی برمی گردد، همچنان اولین
کتاب لغات زبان پشتو را درهند بنام
{ ریاض المحبت } نواب محبت خان درسال 1220هجری 1805 میلادی تألیف نموده است ، درباره لغات پشتو، کتابی بنام {عجائب اللغات} درسال 1222 هجری 1808میلادی بواسطه نواب الله یارخان تألیف گردیده است ، معروف ترین شعرائی پشتون ها که درشعر شهرت بزرگی را کسب کرده اندعبارتند ازخوشحال خان ختک ، رحمان خان بابا ،حمید خان مهمند، وپیرمحمد خان کاکر می باشند ،ازآغازتأسیس دولت افغانستان ، پشتونها در تمام کشوربخاطرترویج لسان پشتوتحرکات وسیعی براه انداختند ، امازبان پشتودراین وقت فقط دربین قبایل پشتونها تکلم میشد وهنوزدرنشرات رسمی وپروگرام درسی آن بنشرنرسیده بود , از اقبال بلند پشتونها مشکلات آنها نیزحل گردید ، زیرا میرشکار روسها ازمدت های مدیدی بدینسو در رابطه به زبان پشتوتحقیقات وسیعی را انجام داده بودند ، محققین روسی تحقیقات خویش را دراین رابطه ازنیمه دوم قرن هفدهم آغاز نموده بودند ، برای نخستین بارنتایج پروزه تحقیقاتی آنها دررابطه به زبان پشتو دراوآخر قرن هژدهم و أوایل قرن نزدهم در شهر بطرس بورغ از طریق نشریه گولد نشتدت { guldenstads } نشرشد ، اما تحقیقات مرتب ومنظم بعد از انقلاب بالشویک ها آغازگردید ، شرق شناس روسی که سهم درمیتود و آموزش علمی زبان پشتو داشت برتلیس a.bartelis بود ، این مستشرق در سال 1930 میلادی دوره جدیدی را درزبان پشتو ایجاد کرد ، برتلیس در جریان همان سال بخاطرانسجام و وضع قاعده وقانون وروش زبان پشتو دوأثرعلمی تألیف نمود ، یکی ازآن قاعده و قانون سخن گفتن به زبان پشتو خالص به شیوه قندهاربود ، مؤلف درنگارش این أثردرهمان وقت از مشاهدات وملاقات های دوامدارخود با عده یی ازاهالی قندهارکه به مزدور کاری دراستالینگراد( شهردوشنبه ) آمده بودند مستفید گردیده بود، أثردیگر وی ( قواعد زبان پشتو ) این أثردرسال 1936م نشرشد ،اما بخاطر زبان پشتو شوروی ها نتایج که باخود داشتند بزرگترین موفقیت هایشان ازسال 1939میلادی نشرگردید ،همچنان در این دوره ( م , گ , اسلانوف M : G : Aslanev) زبان شناس وعالم مشهورانستیوت شرق شناس مسکو کتاب درسی بنام از ( پشتو به روسی ) را تهیه و بنشر سپرد
{ ریاض المحبت } نواب محبت خان درسال 1220هجری 1805 میلادی تألیف نموده است ، درباره لغات پشتو، کتابی بنام {عجائب اللغات} درسال 1222 هجری 1808میلادی بواسطه نواب الله یارخان تألیف گردیده است ، معروف ترین شعرائی پشتون ها که درشعر شهرت بزرگی را کسب کرده اندعبارتند ازخوشحال خان ختک ، رحمان خان بابا ،حمید خان مهمند، وپیرمحمد خان کاکر می باشند ،ازآغازتأسیس دولت افغانستان ، پشتونها در تمام کشوربخاطرترویج لسان پشتوتحرکات وسیعی براه انداختند ، امازبان پشتودراین وقت فقط دربین قبایل پشتونها تکلم میشد وهنوزدرنشرات رسمی وپروگرام درسی آن بنشرنرسیده بود , از اقبال بلند پشتونها مشکلات آنها نیزحل گردید ، زیرا میرشکار روسها ازمدت های مدیدی بدینسو در رابطه به زبان پشتوتحقیقات وسیعی را انجام داده بودند ، محققین روسی تحقیقات خویش را دراین رابطه ازنیمه دوم قرن هفدهم آغاز نموده بودند ، برای نخستین بارنتایج پروزه تحقیقاتی آنها دررابطه به زبان پشتو دراوآخر قرن هژدهم و أوایل قرن نزدهم در شهر بطرس بورغ از طریق نشریه گولد نشتدت { guldenstads } نشرشد ، اما تحقیقات مرتب ومنظم بعد از انقلاب بالشویک ها آغازگردید ، شرق شناس روسی که سهم درمیتود و آموزش علمی زبان پشتو داشت برتلیس a.bartelis بود ، این مستشرق در سال 1930 میلادی دوره جدیدی را درزبان پشتو ایجاد کرد ، برتلیس در جریان همان سال بخاطرانسجام و وضع قاعده وقانون وروش زبان پشتو دوأثرعلمی تألیف نمود ، یکی ازآن قاعده و قانون سخن گفتن به زبان پشتو خالص به شیوه قندهاربود ، مؤلف درنگارش این أثردرهمان وقت از مشاهدات وملاقات های دوامدارخود با عده یی ازاهالی قندهارکه به مزدور کاری دراستالینگراد( شهردوشنبه ) آمده بودند مستفید گردیده بود، أثردیگر وی ( قواعد زبان پشتو ) این أثردرسال 1936م نشرشد ،اما بخاطر زبان پشتو شوروی ها نتایج که باخود داشتند بزرگترین موفقیت هایشان ازسال 1939میلادی نشرگردید ،همچنان در این دوره ( م , گ , اسلانوف M : G : Aslanev) زبان شناس وعالم مشهورانستیوت شرق شناس مسکو کتاب درسی بنام از ( پشتو به روسی ) را تهیه و بنشر سپرد
{ پشتون لشتوریش سیاستی }
{ سیاست پشتونیزم }
درسال 1348هجری 1929میلادی محمد نادرخان بر تخت سلطنت
افغانستان نشست ، او بخاطر تسریع پروسه پشتونیزه کردن دولت خود منصب وزارت داخله
را به گل مهمند سپرد ، وی برعلاوه این که انسان بی عاطفه، متعصب نژاد پرست بود رهبری
پشتونهای شوؤنیست را نیزبه عهده داشت ، محمد نادرشاه بخاطر استحکام مقام و صلاحیت
های وی در اداره اموردولت در قطاربرادرانش نشان المراعلی ( خورشید عالی ) را به وی
اعطا کرد , او در برافروختن آتش تعصب و نفاق و تفرقه دربین ملیت های افغانستان نقشه
های شیطانی وسیاستهای خطرناکی را طرحریزی نموده و آن را درعمل پیاده نمود و برای
حکومت خدمت بزرگی را انجام داد ، شاه بخاطرعملی نمودن پلانهای خود نخست ویرا به صفت
رئیس تنظیمیه قندهار منصوب نموده ودرآنجا فرستاد ، چون اکثریت مردم قندهار را پشتون
ها تشکیل می دادند مردم وی را به گرمی استقبال نمودند ، اوپلان های قبلی خویش را بصورت
قناعت بخش به اجرأ درآورد ، نادرخان به مقصد تطبیق پروسه پشتون سازی درشمال کشور(
ترکستان افغانی ) واز رواج و رونق انداختن زبان دری وانهدام نمودن میراث های
فرهنگی وتاریخی آنان ودر بدل آن رواج کردن زبان پشتو را دربین مردم ، با حفظ منصب
قبلیش فرستاده شد ، دولت می دانست که اکثریت ولایات شمال را مردمان ، ازبیک ، ترکمن
، قزاق ، قرغز ، تشکیل میدهد و زبان دری یا تاجکی برای این مردم نیزبیگانه بود ، بناء ضرور است تا زبان پشتورا یاد گرفته و با آموزش آن درمکاتب به اولادهای خویش
این زبان را آموزش دهند ، تابدین ترتیب پروسه پشتون سازی را تسریع نموده و
فرزندان ملیت های مختلف ازلحاظ سیاسی محکوم با آموزش و تکلم به زبان پشتو هویت ملی
و زبان مادری خویش را فراموش نمایند تا درآینده ها نتوانند قادر به بر قراری و حفظ
روابط متقابل خونی و نژادی وتاریخی باهم تباران خویش که درمرزهای شمالی این کشور درقلمرودیگرجغرافیای
زندگی میکنند گردند البته این پلان دولت بود ، بخاطرهمین دولت هرچه سریعترپلان های
خویش را درمنطقه راه اندازی نموده، ده هاهزارخانواده پشتون ناقل را در مناطق شمال
افغانستان جاگزین نمودند ،خارج ازحدود جغرافیای افغانستان ازمناطق صوبه سرحد ده
ها هزارخانواده پشتون را انتقال داده درمناطقی ، ازبیکها ، وترکمن ها جابجا نمود، پشتونهای که بانام ناقل درشمال مملکت شناخته شدند دولت برای آنها زمین، پول نقد،
موتر، ماشین آلات زراعتی ، وبرای دهاقین ، قلبه گاو وتخمهای بذری را مجهزنمود ،
تمام این سخاوت ها ازخزینه تجارترکستانی ها داده شد ، دولت زمین زراعتی و باغ های زیبایی
ازبیکها را بزورغصب نموده برای برخی ازسران پشتونها که بنام " خان " یاد
می شدند بنام آنها قباله میکردند , دولت افغانستان
دراین سیاست خود شباهت با دوره یی روسیه فدرالی
وسیاست بالشویکها کوچانیدن قبایل مختلف روس ها را درسرزمین ترکستان ، ودولت
افغانستان پیروچنین سیاست بود ، اگر روس های اشغالگربا تطبیق سیاست فاشیستی خود در صدد
روس سازی مناطق ترکستان بودند ، پشتونها نیزهمان سیاست راعملی نموده ازبرادران روس
خود درعقب نماند،به استناد مؤلف میرمحمد صدیق فرهنگ در زمان محمد نادرخان وزیر داخله
وی گل مهمند از تمام ادارات دولتی و ولایات وقیشلاق کشور گرفته تاکوچه و بازار که
از قرون متمادی اکثریت مردم به زبان دری تاجکی تکلم میکردند از رواج ورونق انداخته
درعوض به تداول رواج پشتو پرداخت ، او به تاجک ها و ازبیک ها تأکید میکرد که عرایض خود
را به زبان پشتو بنویسند ، عرایض که به دری نوشته شده است اهمیت نداد , درادارات
دولتی پشتون ها را جابجا نمود، محمد گل مهمندخان اقدام به پشتون ساختن قیافه منطقه
شروع کارشد ،
او به مقصد امحای لباس های ملی ترکستان ، و ازمنطقه دورنمودنش را کوشش کرد ، آستین ها ودامن چپنهای مردم بیچاره یی ترکستان را توسط مامورین دولتی بریده وکوتاه نمود ، در دوره یی وی بعضی انسان های اوباش ترکستانی ها را تحقیروتوهین نموده او " چپن یا چپنکی ها " صدا میزدند ، به همین ترتیب مردم بخارا و مهاجرین ترکستان را بطوراهانت آمیز و تحقیر{ اوچای نخورده گی ها } گفته صدا میزدند با این زخم زبان و کتابه های خود به آزار و اذیت مهاجرین پرداخته و ازآن لذت میبردند , اودر ولایات ترکستان شمالی نام های شهر و دهات ها که با نام ازبیکی شهرت داشت به پشتونام گذاری نمود اما نام های تعصبانه وی شهرت لازمه راکسب نکرد ، بلکه غضب و نفرت مردم را بجوش در آورد ، در زمان حاکمیت استبدادی وی بالای هرشی نام پشتو گذاشته میشد زمانیکه به زبان پشتو به آن چیز نام نمی یافتن وشخصیکه بزبان پشتونام پیدا میکرد برایش جایزه ها انعام میکرد ، چون درهمان زمان مردم به پول نیازداشتند نام های ناشد را دریافت کرده در اداره وی می رسانیدند ، بهرحال او نه تنها دشمن زبان ترکی بود بلکه بخاطر امحای زبان تاجکی " دری " تمام نیروی خود را در این راه صرف نمود ، ملت مظلوم نتوانستند پاداش وتعصبات کور کورانه ویرا در زمان حیات این شخص مستبد ونژاد پرست بدهد ، بعد از وفات او دراوآخرسال1960میلادی درکابل برقبر وی آتش زده حریق نمودند
او به مقصد امحای لباس های ملی ترکستان ، و ازمنطقه دورنمودنش را کوشش کرد ، آستین ها ودامن چپنهای مردم بیچاره یی ترکستان را توسط مامورین دولتی بریده وکوتاه نمود ، در دوره یی وی بعضی انسان های اوباش ترکستانی ها را تحقیروتوهین نموده او " چپن یا چپنکی ها " صدا میزدند ، به همین ترتیب مردم بخارا و مهاجرین ترکستان را بطوراهانت آمیز و تحقیر{ اوچای نخورده گی ها } گفته صدا میزدند با این زخم زبان و کتابه های خود به آزار و اذیت مهاجرین پرداخته و ازآن لذت میبردند , اودر ولایات ترکستان شمالی نام های شهر و دهات ها که با نام ازبیکی شهرت داشت به پشتونام گذاری نمود اما نام های تعصبانه وی شهرت لازمه راکسب نکرد ، بلکه غضب و نفرت مردم را بجوش در آورد ، در زمان حاکمیت استبدادی وی بالای هرشی نام پشتو گذاشته میشد زمانیکه به زبان پشتو به آن چیز نام نمی یافتن وشخصیکه بزبان پشتونام پیدا میکرد برایش جایزه ها انعام میکرد ، چون درهمان زمان مردم به پول نیازداشتند نام های ناشد را دریافت کرده در اداره وی می رسانیدند ، بهرحال او نه تنها دشمن زبان ترکی بود بلکه بخاطر امحای زبان تاجکی " دری " تمام نیروی خود را در این راه صرف نمود ، ملت مظلوم نتوانستند پاداش وتعصبات کور کورانه ویرا در زمان حیات این شخص مستبد ونژاد پرست بدهد ، بعد از وفات او دراوآخرسال1960میلادی درکابل برقبر وی آتش زده حریق نمودند
( دوره استبعاد مهاجرین
ترکستان ) فراریان چخناسور * این حادثه تراژیدی غم انگیزعاید به دوره استبدادی
چنگیزعصرما ، وزیرمحمد گل مهمندخان میباشد،این واقعه تاریخی درسال های1930-1932میلادی
صادرگردیده ودرذهن فراریان چخانسورگویا اینجا قبرستان انسانهای زنده میباشد ، این
واقعه نا فراموش شدنی ازخاطره های ملت مهاجرترکستان میباشد، بعدازتسلط
بالشویکها درترکستان احوال مسلمانان سخت وخیم گردیده مال وملک آنها به حساب شوروی
مصادر گردیده ، سرمایه داران بعنوان " کولاک " علماء وافراد متدین را بعنوان
غیر مستحق به ناحق به زندانها پرداختند , رفته رفته درگاه های مساجد و مدارس دینی بدستوربالشویکها مسدود گردید ، حالاهجرت برای مسلمانان فرض گردید، آنها به منظورحفظ عقاید
اسلامی و ناموس خویش به مهاجرت شروع کردند ، هزاران انسان مظلوم وبی پناه بطرف افغانستان هجرت
نمودند،آنها درحالت گرسنه وبرهنه وناتوانی زمانیکه ازمرزوارد افغانستان
گردیدند، مسلمان ، مگر ظالم وکینه جوبه اسارت پشتونها افتاده وبا انواع بدبختی هادچارشدند، دراین وقت رئیس تنظیمیه عمومی شمال ( ترکستان افغانی ) محمد گل مهمند
خان بود ،این حادثه را از دفترخاطرات شخصی خود که بنام { مهمان ناخوانده } یاد میشود
آغازمیکنم ، پشتون ها مهاجرین ترکستان را درحال گرسنه وناتوانی قرار داشتند دردست
عساکر اسپ سوار سپرده ودرمنطقهء " چخناسور " و دشت نهر سراج " یاد
میشود و درفاصله یکهزارسی صدکیلومتری دور ازمنطقه قرار دارد بزورتبعید نمودند , تعداد
زیادی ازآنها ازشدت ضعف وناتوانی وگرسنگی در مسیرراه هلاک شدند ، وسایر همراهان
جنازه های عزیزان خویش را بدون کفن در ریگستان ها و یا درپهلوی سنگلاخ کوهستانات دفن
کرده ودهانه آنان را باشاخچه وخاشاک محکم نموده در راه خود روان شدند ، وبحال
اموات هیچکس نمی گریست ، زیرا رهایی ونجات ازاین مصیبت بزرگ خود نعمت عظیم بود , اما
گریه بحال انسان هایکه زنده باقی ماندند روا بود که با انواع مشقت وخواری ها
ودرهرقدم از ضربه عساکر سواره با شلاق وقنداغ تفنگ بدن هایشان زخم برداشته ، هنوز به
نعمت مرگ که درآن موقع آرزوی شان بود دست یابند ، همچنان در اینطور عذاب و عقوبت ها
زنان که حامله بودند احوال شان غم انگیز بود ، آنها از مشقت چنین راه طولانی
وگرسنگی و از شدت سردی هوا تحمل کرده نتوانسته بیحال شده می افتیدند ،نقصان طفل وخون
زیادی را ضایع نموده وهلاک شدگان بی حساب اند ، در جریان تبعید مهاجرین ترکستان ننگ
وناموس دختران نوبالغ و زنان جوان مهاجرین برباد گردید وبسیار آنها در اثارت افغان
ها ماندند ، عاید بهمان واقعه یک خاطره را من مؤلف کتاب ازدیدگاه خود به شما روایت
میکنم ، درجریان سال 1949میلادی درضمن سفری به هرات درعلاقداری کوچک بنام "
یخچال " که دربین قندهار و گرشک واقعست ، زنی ازبیک را دیدم که در همان دوره
تبعید ازکاروان مهاجرین جدا مانده بود ، وی ازطریق نانوای وفروش نان به مسافرین امرارمعیشت
میکرد ، من ازقیافه او ازبیک بودنش را دانستم وازوی یک قرص نان خریدم و ازحالش
جویا شدم ، خلاصه طوریکه از صحبت وی برمیامد ، وی در جریان سال های تبعید مهاجرین دختر
تازه جوانی بوده به اسارت یکی ازپشتون ها افتاده و سپس بدست آنان تربیه شده علاوه
ازینکه زبان مادری خودرا تاحدی ازدست داده چهره وی نیزتغیرنموده بود ، زمانیکه ما
( مؤلف کتاب ) درسال 1933میلادی به افغانستان تازه مهاجرشده بودیم ما را ازساحل دریای
آمو دستگیرنموده بنزد کلان عساکر آوردند ، تعداد جمعیت و اعضای کاروان ما که متشکل
از مردان و زنان و اطفال بود در مجموع 35 نفربودیم ، ظابط سرحدی خورجینهای ما را تلاشی
نموده واشیایکه به نظرش میخورد ازبین آن گرفته و مهاجرین را دریک خانه کلان همه را
زندانی نمود ، اما نیم شب از بین جماعت ما دو نفر را از اتاق بیرون کشیده بردند و زیرلت
کوپ قرار دادند ازضربات قمچین ناله وفریاد این دونفربگوش ما شنویده میشد ، وکسانیکه
در خانه قرارداشتندهمه دست وآستین خود را زیر دندان گرفته باحالتی رقت آور ، خاموشانه
میگریستند، با هزاران اندوه وحسرت آن شب
و حشتناک را سحرکردیم ، اماهمان دوجوان در بین ما نبودند ، مادرمظلوم آن دوجوان ناله
وفریاد زد وگفت پسرانم را پیدا کنید، عساکر بیرحم پیرزن داغ دیده را دربین قنارانداخته سوته کاری کردند ، بدین ترتیب آواز دیگران از ترس بلند نشد وکارخود
راحواله بخدای کردند، درمورد همان دوجوان دربین مهاجرین گپ آوازه شد ومیگویند که
این دوجوان در زیرلت کوپ سوته جان سپرده وجسد شان را به دریا انداختند ، فردای آن
روز عساکرما را به منطقه " چقور سرای خان آباد " انتقال دادند ، دو روز بعد
بیست پنج عائله را باکوچ وبارشان به معیت اقوام و خویشان ما ، درحالیکه عساکراسپ
سوار ما را احاطه کرده بود بفاصله یکصدو ده کیلومتری در منطقه یی بنام " دهنه
ءغوری " بحالت رقتبارراندند، کسانیکه پولداربودند با کرابه مرکب کسانی که
غریب وپول نداشتند پیاده روان شدند ، اما سوار شدن اسپ را برای هیچکس اجازه نداند ،این موضوع را تذکردادنش را لازم میبینم ، بعد ازینکه کاروان ما به خان آباد رسید ،
عساکرکه مهاجرین را به خان آباد آوردند بنام " خدمتانه " از مایان پول
طلب نمودند ، برای این عساکر پول دادنی درنزد ما نبود ، سپس یکی ازعساکربه مامایم
نزدیک شده بزورچپنی را که درتن داشت بیرون آورده ، گرفت ، دیگر آن نزدیک شده لنگی
ویرا که درسر داشت ، قاپیده وسپس ما را رها کرده رفتند ، ازمصایب وحوادث المناک
وفاجعه بار که در عالم مهاجرت دامنگیرمردم ما گردید ، و این فاجعه های المناک تا
امروز درسینه های ملت مظلوم ترکستان برجای مانده وبرخی هم آنها را با خویش دردل
خاک سیاه برده اند ,برای نخستین باراست که درتاریخ خلاصه نموده ونشرگردید , باید
گفت : تمام مسؤلیت وعواقب مصایب وجنایات که در آن وقت بالای ترکستانی ها تحمیل
گردید، تنها مسئول آن محمدگل مهمند نبوده بلکه عواقب و پیامد این مسئولیت عظیم انسانی
متوجه حکمرانان دولتی برسر اقتدارهمان دوره برمیگردد, زیرا جفا وستم ها ومظالم
حکمرانان پشتونها بالای مهاجرین ترکستان کرده بودند، بشکل غیرمسقیم با شوروی همدست
بودند ایشان را نشان میدهد ، چون روس ها نمیخواستند مهاجرین ترکستان با برادران هم
نژادخود درامتداد مرزهای شوروی، درافغانستان یکجا زندگی کنند , بنایء به نوکر افغانی
خود که درآن کشورمسلط بود وحاکمیت سیاسی را در دست داشتند ،دستور آزار واذیت وکوچهای
اجباری وتعرض به ننگ وناموس آنها را صادر میکردند ، بخاطرهمیمن مسئله بود که
حکمرانان افغان هرچند گاه مهاجرین را با اتهام " راپورتچی جاسوس روسی " بزندان
افگنده و از منطقه دورمینمودند ، یکی ازشماراینگونه وقایع تکان دهنده درحق
مهاجرین ترکستان ، واقعه معروف سال 1943میلادی است که دولت افغانستان مجاهدین
ترکستان را دستگیر وزندانی نموده وسپس بخاطرتوجیه این عمل غیرانسانی واخلاقی خود
که سبب ایجاد روحیه نا رضایتی بین اهالی مناطق گردیده بود ، اعلان نمود که این
افراد جاسوس روسها اند ، غیراز این هزارها انسان های بیگناه را به اتهام " راپورتچی
" زندانی نموده سپس بشکل دسته جمعی درمناطق گرشک ولشکرگاه تبعیدنمود،بهمین
سبب با پایان یافتن جنگ جهانی دوم ، این مردم بسوی هندوستان ، عربستان سعودی ، شام
، ترکیه وآمریکا به مهاجرت مجبورشدند ، شاعر بزرگ وجوان مرد از شهر( توره قورغان فرغانه
) سید اکمل الدین " پروانه " غم ومصایب که بالای ملت ترکستان افتاده
بود ، درقالب نظم کشیده و چنین سروده است ،
الوغ یاشلیک توره قورغانی شاعرسید اکمل الدین پروانه خلقمیزباشیغه توشکان غم وقایغولرینی تعریف لاب بوندای یازادی
الوغ یاشلیک توره قورغانی شاعرسید اکمل الدین پروانه خلقمیزباشیغه توشکان غم وقایغولرینی تعریف لاب بوندای یازادی
بیزیمدیک ای یاران لردیده گریان بولمسون هیچکم
جدا مالو , وطن دن خانه ویران بولمسون هیچکم
وطن سیزبیز مهاجرلر , تمام عالم گه تار قالدیک
توشیب باشیغه کلفت , غم پریشان بولمسون هیچکم
عجایب خوارلیک لر باشغه توشدی ای برادر لر
یاتیب آچ و یالانغاچ چولده سرسان بولمسون هیچکم
ایشیت سوزیمنی ای ملت , یورار گا قالمدی حالت
بیزاکیم جای بیراریب , رنگ سامان بولمسون هیچکم
جفا بولدی بو دنیا تورمیشی بیز لرگا ای دوست لر
بویا نگلیغ دنیا ده بیقدر و ارزان بولمسون هیچکم
نیتای قان یغلمای جانیم گناه نینگ کثرتی دور بول
قالیبان جبرو کلفت ایچره حیران بولمسون هیچکم
یورا کیم قاینا بان تاشدی کوزیم یاشی بولیب دریا
بو دنیا صفحه سیده بی گورستان بولمسون هیچکم
مینی بوسوزلریمدن عبرت آلساینگ لرنصیحت دور
باریب نامرد اویغه , بلکی مهمان بولمسون هیچکم
یوریب غربت دیاریده , دیدی بو سوزنی پروانه
بیزیم دیک دربدر بی شاه و سلطان بولمسون هیچکم
***********************************************
مؤلف : سید مبشرسید سلیمان کاسانی مترجم : سید
محمد فرید سید مبشر کاسانی
جوزاء 1391شمسی
28 رجب المرجب 1433 هجری
16 - 6 - 2012 میلادی
28 رجب المرجب 1433 هجری
16 - 6 - 2012 میلادی
ليست هناك تعليقات:
إرسال تعليق