سقوط نظام جمهورى

رژيم كمونيستى
انقلاب كمونيست هاهميشه درتاريخ با فاجعه هاى خونى ظهورآنها درميدان سياست بيشبهه نيست ، درافغانستان بعين شكل وخصوصیات آغازگردید، بامداد پنجشنبه 27اپريل 1977میلادی19جمادى الأول 1398هجری 7 ثور 1357شمسى توطئه کودتاگران بنام انقلاب ثور ازحالت آشفته افغانستان استفاده نموده براى خودجاپیداکرد،گلاب زوى سحرگاه باهمپیمانان كمونيست خويش ديدارنمود ، رهبران  كمونيست ها درقشله عسکری از 8 صبح تا10 قبل ازظهربرای اشتراک درانقلاب افراد خود را رهنمائی نمودند، دراین هنگام محمدداودخان با وزراء خود دررابطه به قتل  كمونيست ها که چند روزقبل گرفتار شده بودند جلسه وزیران را دایر نمود ، اما چند ساعت  قبل قشون قواى چهارمین تانگ زرهدار به قومانده اسلم وطنجار از قشله های پلچرخى حركت نموده ارگ جمهورى را به محاصره کشیدند ، اسلم وطنجار ساعت 9 صبح با 9عدد عراده تانگ (موديل 62 تی( با چندتن ازمبارزين كمونيستها ازمقابل سفارت آمريكا عبور نموده مستقيما درنزد قصر جمهورى رسیده جابجا شد، وزيردفاع افغانستان حيدررسولى ازقوات ميدان هوائى شیندند کمک طلب  نمود زیرا وى  اعتبار به پیلوتهای ميدان هوائى بگرام نداشت، تقریبا تانيمه روز40 الى50 تانگهای زره پوش به قومانده انقلابیون عمليات پاکسازی شهر را آغازکردند ، درچنین اوضاع واحوال فرق کردن دوست و دشمن مشکل بود ، درمیان این زد خورد ها چندین بار کمونیست ها ندانسته بروی همدیگر آتش گشودن ، در امتداد سرگ بزرگ ارگ جمهوری پنج عراده تانگ کمونیست ها نا بود گرديد ، عساکریکه داخل تانگ بودند همه یکسره سوخته زغال شدند ، و دربعضى تانگ های دیگرکه براثر انفجار نا بود گردیده اجساد آنهاتکه تکه شده درشاخه هاى درخت ديده ميشد ، قرارگاه مرکزی وزارت دفاع بدست كمونيستها درآمد ، قوماندان أمنيت كابل تقریبا باچهار صدتن پوليس به غرض دفاع آمده بودند درچهار راهى پشتونستان از دست كمونيستها بشهادت رسيدند ، پوليس أمنيت كابل با داراى اسلحه خفيفه خويش علیه سلاح ثقیله کودتاچیان مقاومت كرده نتوانسته همه پراگنده شدند درحال سراسیمه عساکردربعضی ازسراى ها و اماكن مخفى لباس هاى عسكرى را ازتن خویش كشيده درحاجت خانه پرداختند ، درعقب سراى عبدالرحمن خان چون زد خورد ها درآنجا بود بعضى البسه های افسران که فرارکرده بودند ديده ميشود ، محمد داود خان با دو هزار گارد محافظین خود جنگ را ادامه داد ، در حقيقت جوانان گارد قصرجمهورى جوان مردانه تا آخرين رمق خون خویش دفاع  از رئيس جمهور و در راه وى جان خود را فدا كردند ، جنگ تا چهار عصربدون توقف ادامه دارد هردوجانب تا هنوز بکدام پیروزی نرسیده اند ، جنرال عبدالقادر در ميدان هوائى بگرام رسید , و دوعدد ميك 21 و بمبهای دستیCU _V  رابه اختیار پیلوت ها گذاشت و فرمان هجوم بالای ارگ جمهوری را به پرواز می اندازد ،امروز پنجشنبه آخرهفته بود نيم روز وظائف حكومتى ازطرف دولت تعطيل بود بهمین سبب موظفین دولت مصروف خریداری بودند ، زمانیکه بشهرهجوم بردند چون ارگ جمهوری دروسط شهر قرارداشت و دراطراف آن دکاکین ومغازه های تجارتی وجودداشت وقت گرم خریدوفروش بود، دونيم بعدازظهر از ميدان هوائى شیندند ازمسافه 750 كیلومترطياره هاى جنگى مجهزبرای کمک دولت بسوى كابل پرواز کرده اما آنها اقدام به عمليات ازنبود معلومات کافی و بخت نیزبا آنها يارى نكرد زیراعدم ارتباط پيلوتها مستقيما با جهاز مخابراتى قصرجمهوری بعد از10 دقیقه پرواز راکت وبمبهای که با خود آورده بودند دوباره بسوى ميدان هوائى شیندند برگشتند ، بعد از اين واقعه  طياره هايكه درميدان هوائى بگرام مستقربود به کمک كمونيستها شتافت وقصر رئاست جمهورى را تحت حملات قرارداد وخسارات بسیاربه قصر رسانیدند ، درهجوم بار اول دستگاه هاى أتومات حربی قصرازکار انداختند ، پيلوت ها اهداف خویش را با دقت هجوم خود را پیش بردند ودشمن را نا بود کردند برای همه آشکارشد که پیلوتهای روسی دراین جنگ مستقیما اشتراک نموده اند ، زیرا نخست آنها بدون اخطاء اهداف خويش را انجام دادند و درقدم دوم با بیرحمی و دلسوزی عملیات حربی خویش راپیش بردند فعالیت پیلوت های روسی بى شبهه نیست ، ساعت شش شام باعث با ریدن بارش موسمی ازشدت عملیات کاسته شد , گارد جمهوری از حملات پی در پی نا بود گردید , در بعضى حوزه هاى اطراف كابل ظابط های كمونيست قرار داشتند از فرمانهای صادرشده یی حيدر رسولى وزیر دفاع به عمل انجام نگرفت وحتی بعضی ظباط بلند رتبه از طرف ظباط کوچک در اداره هایشان ترور شدند ، از محبس نور محمد تره كى وببرك كارمل و ديگر ليدران حزب خلق  و پرچم  را رها كردن حفيظ الله امين با حظوردر راديو كابل کودتاه که در افغانستان رخ داد با نام انقلاب پیروزی خویش را براى  ملت بزبان پشتو وعبدالقادر به زبان فارسى اعلان نمودند , اسلم وطنجار از طریق رادیو دستاورد های انقلاب را به زبان پشتو تكرار مينمود ، فدا كاران گاردرئاست جمهورى وديگر اشخاصیکه داخل ارگ هنوز تسليم نشده بودند و جنگ را با دشمن ادامه دادند ، درنیمه های شب طياره هاى چرخى پرواز نموده ودرروشنائی نورمهتاب قصر رئاست وقرارگاه مرکزی گارد را دردم توب گرفتند ، توپ های کالیبربا دارای190میلى متر آغاز فیرشدند ،ازضربه هاى آتشین ساعت چهار نيم صبح عساكر گارد جمهورى ازبین رفت ومتبقی آنها تسليم شدند ، سپس كمونيستها داخل أرگ شده محمد داود خان را با چند تن از وزراء وديگركار مندان قصر را دستگیرنمودند ، دراين رابطه هرنوعه شائعات پخش گردید ، اما قول صحیح این است كودتاگران نخست30 تن ازافراد عائله محمد داود خان رادرمقابل چشمان داودخان ایستاد نموده رخ هایشان بسوى ديوارسپس تيرباران نمودند و سی یکم خودی داود خان را به قطار آنها تیرباران نمود ، قول دوم مردم این است که داود خان یکی از مقربین خود را بسوى شورشيان بقصدمذاكره فرستاد ،شرط آنها این بود ، داودخان بتمام خطاهای گذشته خويش درنزد ملت اقرارواعتراف نماید ، امامحمد داودخان گفت من درقول اين هااعتماد ندارم ، قول دیگر مردم اين است شخصى ازشورشيان داخل أرگ جمهورى ميشود وازداود خان درخواست نمود بدون قید شرط تسلیم شود ، اما داود خان در حالت خشم وغضب باسلاح كه دردست داشت بسوى او فيرنمود ( اسم شخص مذكور امان الدين  بود ) بعد از اين كمونيستها داخل أرگ شدند نخست تمام اعضائى خانواده یی محمد داودخان رابقتل رسانيدند سپس خودی داود خان را شهیدنمودند،جنگ خونین که20 ساعت دوام داد درنتیجه نظام حكم جمهورى دولت اكنون بدست رژيم غيراسلامى درآمد ، اما بالاى20 میليون مردم افغانستان مصائب وبدبختی ها آغازگردید ، مسلمان ها از رسيدن كمونيست ها بقدرت در حراس بودند اما به تدریج مخالفت خويش را آغاز نمودند ، سبب مخالفت مردم ، كمونيستها به دین اسلام توهین وتعقيب مسلمانان بود ، درماه ماى وجون مخالفت ها گسترش یافت ، درسرحدات كنر وپكتيا مسلمان هاعليه قرارگاه دولت هجوم كردند، خلقی ها بعد ازبدست گرفتن قدرت سیاسی به رهبری نور محمد تره کی رقبائی قبلی خود پرچمی ها را ( زیرا پرچمى ها نسبت به خلقي وفا داربه مسكو بودند) اتهام به كودتاه نموده ازرهبری دولت دور نمودند ، نارضايتى ها رفته رفته به اوج خود رسید ، اختلافات بين تره كى و امين و نفاق به وجود آمد ، درکشور نفرت و غضب مردم علیه روسها بیشترشده رفت ، علما، وروحانيون ، پروفيسران ، را بحبس انداختند ،سرمايه  داران زمين درحالت خلاف علیه اصلاحات دولت همه به هجرت آغازكردند، سال1978میلادی تقريبا 110000 هزارمردم به پاكستان، ايران وهندوستان هجرت نمودند ،جنرال عبدالقادر که درانقلاب کمونیستها سهم فعال داشت بزندان مى اندازند بخاطریكه او منسوب به ملت پشتون نبود تره كى بنظربد و شک نگاه میکرد ، نوفمبر 1978میلادی تنها درمحبس پلچرخی 12000 نفرمحبوس بودند، برای اينقدرتعداد نبود مكان كمونيستها قلعه های مستحكم که خارج ازشهربود بزندان مبدل نموده تقريبا 6000 زندانى را دراين قلعه ها جابجاكردند، روسهاغيرازكمكهاى جانى ومادى ،100 عراده تانگ ماديل T 162, وطياره هاى جيت را کمک نمودند ، البته بااين اسلحه ،افسران ومشاورین روسی دراختياردولت قرارداده شد ، دراين دوره ساختار تشكيلات قوات اردوملى افغانستان مانند سيستم نظام عسکری روسى عیارشد ، كارهاى سياسى واداره هايشان برپا گردید ، كورس آموزشى تعليم علوم سوسياليزم را در اداره هاى دولتى ومكاتب حكومتى آغاز نمودند ، اشخاص نظامى را كه ازآسياى ميانه آورده بودند بخاطراینکه قیافه هایشان مانندمردم شمال افغانستان بودندبه منظورمتوجه نشدن مردم دراین مسئله آنها از يونيفورم افغانستان استفاده نمودند ، به مقصد تسریع پروسه اشغال افغانستان پل بزرگ رابالاى درياى آموتأسیس کرد ، تره كى و امين درخطاب هایشان که با ژرنالستان مصاحبه نموده بودند با حرف های دروغ خويش میگفتند ، اتحاد جماهير شوروى هيچ دخالتی درشئون داخلى افغانستان نداشته وندارد ، امابه حرفهای دروغ آنان كسی باور نمي كرد ، جهان خارج همچنان در اوضاع افغانستان تبصره هاى داشتند ، خلاصه قول از تدخلات ليدران شوروى در أمورادارى كشورهيچ شك وشبهه نيست ، ازاعتماد وبی باوری بین مردم ودولت ، هيچکس بفرمان هاى دولت اطاعت نکرد ، عساكر بالاحصاروریشخور فرارنموده باتوده هاى مجاهدين پیوستند ، ازسوى قومندانان مجاهدین مردم را به جهاد دعوت کردند ، از 29 ولايات كشور در 23 ولايت جهاد آغازگرديد ، تا همین وقت جهان غرب هنوز در مسئله جنگ دولت با مجاهدين آنقدرتوجه خاص نكرده بودند ، اما پس از قتل سفيرآمريكا ( آدلف اسبايك دابز adelf spik dubs ) در 14 فبراير 1979میلادی درهوتل كابل اطاق 117 بقتل رسيد چشمان آمريكا وجهان غرب باز شده واقعت را بادقت تعقيب نمودند ، دولت افغانستان این شائعات را بنشر رساند که ترورسفیرازطرف ( جبهه ستم  ملى ) انجام گرفته است زیرا شرط آنها این بودکه باید بهر الدين باعث را دولت از زندان رها نماید ، حالانکه بهرالدين ازسوى دولت مدتها به این سو از شهر بدخشان دستگيرگردیده درقندز محبوس بوده سپس به كابل انتقال یافته و در زندان بقتل رسانیده شد ، به استناد شاهدان عينى ، دراین حادثه قتل سفیرچهارتن ازمشاورين روسی دیده میشود يكى ازآنها درسفارت شوروى منحيث پوليس أمنیت وآفيسر استخبارات ( سرگى با جورين ) بودازسوى ديگر داود ترون رئيس أمنيه با داردسته اش حادثه را از دورتعقیب ميكردند ، بالای مردم افغانستان روزهای تاریک ومصيبت ها وفاجعه های خونین آغاز گردید ، مردم افغانستان وظباط وعساکر همه درحال غضب و نفرت عليه نظام كمونيستی قيام نمودند، وبى رحمانه زيرمرمی باران قرارگرفتند ، حبس وکشتار انسان هاى بى گناه روزبه روز افزایش یافت ، درچنین وضعیت دشواربا پیدا شدن اسلحه یی خفيف مجاهدين جهاد را عليه كمونيست ها آغازنمودند ، اولین بار مردم نورستان در 15جوزا 1357شمسی عليه حكومت خلقى ها قیام نمودند ، و در6 حوت 1357شمسی مردم دره صوف باندائی الله اکبر قيام كردند، چند روز قبل ازواقعه دره صوف ازتالا وبرفك تا دوآب به صورت عموم مردم هزاره بشکل وسیع علیه دولت تمرد نمودند ، این حركت آنها دولت را نگران ساخت ، درهمين دوره رئيس تنظيمه قندزعبدالله امين برادربزرگ ( حفيظ الله امين ) بود او ازولايت قندز و شهرخان آباد و چهار دره وحتی از ولایت تخارتقریبا ده هزارنفر را جمع آوری نموده آنها را مسلح  كرده عليه عصيان گران با400 موتر لارى به باميان فرستاد ، قبل از حركت مليشه ها عبدالله امين آنها را مخاطب قرارداده گفت شورشیان مخالف دولت هزاره های کافر هستند ، مال وناموس آنها را چور بکنید مرد هايشان را زيرآتش تفنگ قرار دهید خانه هايشان را به آتش بكشانيد رحم وشفقت نكنيد اين دستورانقلاب ثوراست ، مليشه  هاى فرمانده  شده يى دولت به شهر باميان رسيدند بسيارازخانه ها را زیرآتش گرفتند و با غنيمت هاى فراوان بشهرقندز برگشتند ، دربين این مليشه ها ، پشتون های دشت ارچی قندز نیز بودند این مردم درزمان حکام شاهی افغانستان ازسوی همان حکام دراین منطقه جابجاشده بودند و چقدر مردم چشم گرسنه وسنگدل بودن شانرا ديده خيلى نفرت کردم ، بعد از برگشت ملیشه ها از بامیان همه در چوك قندزجمع شدند و اشیای که دزدی کرده بودند همه این اشیا از ملت مسلمان بود که آنها علیه کمونیست هاطغیان کرده بودند ، اين دزدان حتى خس بورياى دهليز را با خود آوردند ، من مؤلف ازشاهدان این واقعه بودم ،24 حوت 1357 شمسی 19مارچ 1979میلادی 17تن ازلشكر هرات عليه كمونيست ها قيام نمودند با اين حرکت آنان دروازه های شهربه روی  مجاهدين بازگردید ، آنها باهیچ ممانعتی داخل شهرشده شهررا بتصرف خويش درآوردند بدين ترتیب شهر بزرگ هرات که داراى 150 هزارنفوس دارد بتصرف مجاهدین درآمد ، و بدست مجاهدين سلاح هاى جديد مى افتد ، توپهایکه مجاهدين غنیمت گرفته بودند ديوار هاى محبس هرات درهم کوبیده محبوسین را آزاد کردند ، روسها با كمونيستها بشكل مستقيم بدون توقف10 روز شهر هرات را ازطریق هوا و زمین مورد بمباران قراردادند ، قسمت های قديمی شهرهرات بلعموم ويران گردید ، تقريبا بيست هزارنفر به هلاکت رسیدند ، روسها تلفات خویش را تقریبا دوصد نفرگفته اعلان نموده باشند اما این رقم آنقدردقيق نيست ، زیرادرهمان دوره درهوتل هرات چند صد نفرديده ميشود ، درزمان ما ظلم وستم كه روسها با کمونیستها بالاى مردم هرات كرده بودند به عين شكل بالاى مردم سوريه خصوصا شهر( حماة ) چنين ظلم وستم نموده اند درنتيجه هردو مصيبت ها به يك شكل دیده ميشود ، زیرا در فبرایرسال 1983میلادی در شهرحماة سوريه بقتل 30000 مردم مسلمان روسها مستقيما دست داشتند ، روسها با كمك نظامی اش درافغانستان ازحالت پنهان ومخفى خارج گرديده آشکارگردید ، درسال 196میلادی روس ها بعداز اشغال چكسلواكيا يكتن از تجربه کاران جنگ روسيه جنرال الكسى سيولف باهيئت بلند رتبه وارد افغانستان میشود، وى نقطه ضعف قوات اردوى افغانستان را درك نموده به مسكو برگشت ، بعد ازمذکره این هیئت روسها هر نوع امدادات عسكرى وسلاح های ثقيله وطياره هاى جنگى باعهد وسيع البنياد كمك خویش را به افغانستان می فرستد ، اوضاع سياسى كشور تیره گرديده بهترنگرديد ، روس ها درسرحدات افغانستان قشون خويش را جابجا مي نمايد، اما توده هاى مخالفين پارتيزان حركت ايشان بيشترشد، فعاليت مجاهدين قوتمندشده ازهر طرف عليه قوات روسيه وپسته هاى دولتى هجوم خويشرا آغازنمودند ، ازجانب ديگر درسال 1979میلادی درفصل گرما تابستان دربالاحصاركابل پوليس هاى أمنيتى دولت عليه  دولت سركشى  نمودند ، به قول آنها پيلوتهاى روسى سهم فعال داشتند ، منطقه بالاحصارکه دروسط شهركابل قرار داشت اهالی کابل جنگ را در روز روشن مشاهده کردند ، عملیات وحشیانه روس ها با ذریعه یی طیاره های چرخی وضربه هاى توپ شهر را به لرزه آورد وبه عساکرمسلمان تلفات زیادی وارد نمود ، در ولايت تخارنیز اهالى شهرنارضايتى خويشراعليه كمونيستها ابراز می نمايند روسها بخاطر سرکوبی این مردم بیست عراده تانگ از ولایت قندزکه مقر وحدات نظامى قشون شوروى بودبه کمک فرستاد ، قوات که فرستاده بودند يك هفته هم مقاومت كرده نتوانست، دوباره به قندز برگشت ، من در همین وقت در قندزبودم واین رویداد ها را از نزدیک دنبال میکردم روسها بدون شرم وحیاء وخجالت تانگهاى كه ازسوى مجاهدين تخار تخريب وبه آتش کشانیده شده بود بالاى موترهاى كمازتحميل نموده ازوسط شهر قندز عبورکردند ، ودر داخل موترهاى اسعاف مرده و زخمى هایشان را انتقال می دادند ، نارضايتى ها ازیک طرف بين ملت و دولت وازسوى ديگربين فوج ودولت نیزپيدا شد ، روسها مجبورشدند تا درباره افغانستان معلومات بیشتر بررسی بکنند ، و درضمن بررسی ها معلوماتی در مورد حفيظ الله امين که شخص غیرمرغوب بود قضیه را درك نموده چاره يي برای او سنجیدند ، تره کی درسبتمیر1979میلادی ، سنبله 1358شمسی بخاطر کنفرانس با كشوران غيرمنسلک به شهر( هاوای ) پایتخت کوبا سفرمیکند ،10 سپتمبر تره کی بابريجنيف درمسكو ديدار نمود ، بريجنيف در رابطه به وفا داری وصداقت ببرک کارمل که یکتن از اعضائى استخبارات ( ك ، ج ، ب ) میباشد سخن گفته و حفيظ الله امين كه کمونیست افراطی وسرکش بود و اطاعت از مسکو نمیکرد برای تره کی ایضاح نمود ، و ازاختلاف بين جناح خلق و پرچم و وحدت أنها را در آينده بايك شكل متحد و فعال درامور اداری افغانستان تأكيد ودر خواست نمود هرچه زودتر اقدام عملی صورت گرفته امين را از امور دولت برکنار کنند ، روسها شخصيت امين را بخوبی فهميد که وى چقدر در اردوی ملی قدرت ونفوذ دارد واز زيرك ومكر او آگاه بودند ، زیراوی باجرئت وهمچنان کمونیست هوشيار بود ، بدستور بريجنيف حکم قتل  امين را درميدان هوائى كابل اهميت داده باشد ، اما در نتيجه چنین دستوروى خنثي گرديد ، امين از بدگمانى روسها فهمید و چاره یی براى خود سنجيد وكنترول ميدان هوائى كابل  را بدوش خود گرفت او در قطار اشخاص خاص حزب خلق ایستاده نشد بلکه درجای مخصوص که برای وزيران     
ودیپلومات های خارجی تهیه گردیده بود یعنی در قطارهمین دیپلومات ها ایستاده شده بود ، به این ترتیب پلان آنها خنثي گرديد ، وبرای تنفیذ پلان ترور موفق نشدند ، تره كى درحال فرود ازطياره ديداربا اعضائى حزب ديمكراتيك خلق ودپلوماتهاى خارجى مصافحه نموده بعد ازادائى استقبال رسمى داخل موترشد وازامين در خواست نمود تا باوی همراه شود اما رفتار تره کی را امین با شبهه نظرمیکند ، امين به زودی در قطاردوم درموتر خود سوارشده ديگرموكب موتر ها را بحركت انداخت ، موتر حامل تره كى داخل ارگ جمهورى گرديد اماموترامين مستقيما بسوى وزارت دفاع حركت نمود، اكنون جنگ سیاسی بین استاذ وشاگرد وفادارش آغازگردید ،درمقدمه توضیح نموده بوديم از مداخلات روس ها در امور کشور، بار دیگرمداخله روسها درأمورداخلی افغانستان درصحنه سياست نمایان ميشود ، رهبران كريملين هميش باچنين شعارتابع بودند اگر دهد باچنگالد بگيرواگرزدند يك قدم برعقب برو ، با این خصوصيت نسل آينده را از اشخاص چشم گرسنه ، چپاولگر، منصب پرست، و دكتاتور را تیارنموده اشخاص ضعيف صفت را بامفكوره یی مستبد شان تقویت مي نمايند ، اگراين موضوع را بهتر تحليل وتعريف بنمايم ،كمونيستها از درآمد وعایدات ملت ضعيف وناتوان استفاده نموده سياست خويشرا تائسيس نموده اين مرض را درجهان پخش نمودند , پروفيسر وسلنكى درمذكره خويش بنام (دائرة المعارف) چنين تبصره مينمايد ، شوراى روسيه هميش اشخاص ضعيف صفات را تربیه میدهد، او هيجگاه درمكان که آستینش ترمیشود نميخوابد در حقيقت خيلى قشنگ وخوب تحليل نموده است ، آستین روس ها را ترکننده سیاست حفيظ الله امين بود که خلاف سیاست آنها بود ، سفير شوروى پوزانوف ازطريق تلفن حظور امین را بنزد تره كى در خواست نمود ومكتوب رسمى كه از ليونيدبريجنيف براى نور محمد تره كى وحفيظ الله امين فرستانده بود بخوانش مكتوب مأمورگرديده بود ، امين مجبور شد که بسوى ارگ حركت کرد ، قبل از وصول امين به ارگ جمهورى افراد مجهزشده به ترور او آماده بودند ، امين حین طلوع درطابق دوم قصر رئاست وقتیکه داخل سالون شد بسوى  وى آتش فير شد واز اصابت فیرشانه ی امین جرح برداشت وخود را در عقب پرداخت ، محمد داود ترون ، ونواب معاون ( أكسا ) و خیر محمد رئیس تشکیلات كمك اين سه نفر بود که امين  را ازمرگ نجات دادند ، اما اين سه نفردرهمانجا هلاك ميشوند، درهمان فيراول امين ازراه زينه پایان شده ودريكى ازموترها نشسته مستقيما بسوى وزارت دفاع  رسيد، وفرمان محاصره قصر رئاست جمهورى را كه تره كى اقامت داشت صادرکرد ،پلان سفير روسيه پوزانوف خنثي گردید ، حفیظ الله امین سفیرروسیه را با چهارتن ازکمونیست های افغان که درمورد ترور امین دست داشتند دستگیر نموده حرکت نمود ، آنها عبارت ازاسلم وطنجار ورئیس اکسا سرورى وگلاب  زوى وزیر مخابرات) وشخص دیگرکه هویت آن معلوم نشد ، تره كى دريكی ازاطاق های قصر محبوس گردید و بعد ازچند روز او را درزير باليشت خفك نموده بقتل رسانيد ، 22 شوال 1399هجری 26 سنبله 1358 شمسی1979میلادی حفيظ الله امين تشكيل حكومت جديد خويش را اعلان نمود، وى تمام خطاهاى گذشته و جنایات انجام شده رابه گردن رئیس قبلی حزب دیمکراتیک خلق افغانستان انداخت وافغانهای كه خارج كشورهجرت نموده بودند عودت به وطن دعوت نمود ، و روابط حسن جوار را با هردو همسايه گانش ايران  و پاكستان دربيانيه اش خطاب نموده و یکی از مقاصد دولت میباشد گفته اعلان نمود ، جامع ومسجدهاى كه ازسوى كمونيستها تخريب گرديده  بود بارديگرترميم گرديد، بهرحال چنین سیاست وى نتیجه نداد ، شاعرى مي سرايد ، بهرشكلى كه خواهى جامه ميپوش ، من از طرز خرامت ميشناسم ، سبب نا اتفاقى بین كمونيستها ، درسال 1979 میلادی اسد الله امين برادر زاده حفيظ  الله امين  را دريك سوء قصد جنگ نمودند و اوسخت زخم برداشت درهمان  روز سوء قصد دیگری که براى امين کرده بودند نتيجه نداد ، خلاصه قول گفته ميشود ملت افغانستان هيچگونه اعتباری بحكومت امين نکردند ، درنتيجه روس ها امين را با حيله ونيرنگ به دورخود گرم نموده و مذکوررا ازارگ جمهوری " خانه خلق " درقصر دارالأمان تپه تاج بيك كه ازسال هابدین سو بيكاربود با تمام خانواده اش انتقال داده جابجا نمود ، دراين وقت کوماندو های روسی را که به شهركابل آورده بودند همان کوماندو ها دريك شب امين را با خانواده أش بقتل رسانيده جسد وی را در پهلوى سفارت ايلات متحده آمريكا انداختند ، يكى ازخصال روسها اين است ، درحيات زندگانی اش رفيق روسى بوده مرده وى امپرياليزم آمريكاى ميباشد ، به اين شكل حيات أخيرحفيظ الله امين گماشته شده امپرياليزم وخائن وطن گفته اعلان گرديد ، حالاکه اوزنده بود از دوستان جان فداء روس بود ، و درنزدملت افغانستان مزدور شوروى شناخته شده بود

افغانستان در قبضه اتحاد جماهیرشوروی
روس ها قبل از اشغال افغانستان اوضاع اجتماعی و سیاسی کشور را بررسی نموده پنج جنرال ارشد را می فرستد ، دربین این هیئت بلند پایه مارشال ایوان گریگونیچ پاولوفسکی نیز وجود داشت ، پاولوفسکی لیاقت
 و شایستگی حربی که داشت و درضمن همفکرو از دوستان نزدیک لیونید بریجنیف بود بهمین سبب اودر وزارت دفاع شوروی منحیث معاون وزیر دفاع ایفای وظیفه  می نمود ، وی درجنگ چکسلواکیا سهم فعال داشت
 و دیگرهمراهان مارشال در این سفر الکسی پیشلوف رئیس سیاسی دایروی قشون سرخ و یکتن از تجربه کاران حربی که درجنگ چکسلواکیا یکجا اشتراک نموده بود، وظیفه این هیئت مطالعه اوضاع افغانستان را از نزدیک وسبب نا أمنی ها و قیام مجاهدین وآگاه نمودن لیدران کریملین بود ، در این وقت اعضائی هیئت روسیه مشغول بررسی اوضاع افغانستان بودند ،عساکر روسیه درکوهای سلواکیا مصروف تدریب عسکری بودند ، اما این تمرینات عسکری از مناورات همپیمان " وارسو " اختلافی داشت زیرا در این مناوره قشون سرخ دیده میشود که هدف آن اشغال افغانستان بود ، آنها بفکر این بودند که بچگونگی توبخانه هایشان را از این راه پر ازمشقت انتقال بدهند ، در این تمرینات نظامی عساکر را در کوه ها پیاده وکوماندوهای پراشوتی رادرهمان کوهای بلند تدریب می نمودند ، هیئت شوروی معلومات بسیار را بدست آورده بسوی مسکو برگشتند ، از بررسی هیئت و معلومات که جمع کرده بودند پس ازگذشت یکسال توسط نیکولای پورتغالف دراختیار خبرنگاران گذاشته در مورد آن چنین توضیح داده شد ، ما درطی یکنیم سال گذشته کمک خویشرا برای حکومت جدید افغانستان آغاز نمودیم ، اما جنگ بدون هدف و فایده در افغانستان آغاز گردید , مخالفت مردم و قیام آنها علیه نظام دولت تحت حمایت آمریکا وعربستان سعودی قرارگرفته و دربین گروه مخالفین مشاورین چین نیزدیده می شوند ، یگانه مقصد آمریکا شکست شوروی درجهان است، چنانچه غربی ها درچکسلواکیا بوسیله گماشتگان شان رخنه کرده باشد ، حالا در انقلاب افغانستان ازطریق توده ئی مخالفین و ازهمبستگی آنها استفاده نموده در تفکرمیباشد ،در این وقت ببرک کارمل رهبرحزب پرچم و مزدور ( ک ، جی ، بی ) سفیرافغانستان درچکسلواکیا بود ، روسها برای مستقبل افغانستان کارمل را که بالای وی اعتبار داشت درچکسلواکیا درنزدیکی ( نودیک ) در ( سرای هاینرش کوک ) سه ماه در نزد خود نگاه کردند ، از یورش قشون شوروی که درکنار دریای آموجابجا شده بودند ، غربی ها ازطریق اقمارمصنوعی  قشون روسیه که درسرحدات افغانستان جابجا شده بودند به تصویر کشیده شد ، انجنیرهای روسی زمانیکه مصروف بستن پل بالای دریای آمو بودند غربی ها را نگران می سازد، اماملت افغانستان از این اوضاع بیخبربودند ، تاهمین وقت درافغانستان پنج هزارمشاورین روس در ارگان های دولت جابجا شده بودند، درآغاز دیسامبر روس ها تعداد عساکر خویشرا درافغانستان ازطریق هوا فرود آورده جابجا می نمایند , شهرهای تاشکند , دوشنبه , بیشک , فرونز , سمرقند , فرغانه مراکز تجمع عساکر روس بود ، در دومین روز دیسامبر نائب وزیرداخله شوروی جنرال ویکتورسمیونیچ وارد کابل میشود ، قصد سفروی برکناری حفیظ الله امین بود ، اما موفق نگردید ،امین از بی اعتمادی روس ها که به وی داشت دست بکار زد ومخالفین سیاسی خود را از بین برد ، امین در خطاب خود گفت ما هیچ وقت در رهی منافع خویش خواهان خون ریزی دوستان خود نمیباشیم ما در جهان اعلان مینمایم که ازهرنوعه شورمشورها درشأن وطن حمایت و پیشتبانی مینمایم ، مگرامین اینقدربیخبربود که مدتها قبل حکم اعدام وی را مسکوصادرنموده بود ، به استناد اسناد ارائه شده ازجانب اداره یی تجسسی آمریکا روس ها برای انجام پلان خویش ازطرف سازمان مخفی جاسوسی ( اس ) شخصی میخائیل طالبوف نام را به وظیفه آشپزی در قصرجمهوری فرستادند، وظیفه او این بود تا امین را مسموم بنماید ، اماعادت امین ازخوردن طعام های خود درحظربود اوهیچگاه دریک کاس مشروب را نمی نوشید بلکه دریک کاس دیگر مخلوط نموده و بدینگونه خود را ازطعام های مسموم شده نجات می یابد، روس ها به مقصد سرعت بخشیدن هجوم خود قوات احتیاطی خود را که در آسیای میانه بود مبادرت به جمع آوری آن نمود ، بتاریخ  8 - 9 دیسامبر از طریق هوا 2500 نفر کوماندو عساکرخود را درمیدان هوائی بگرام فرود می آورد ، بتاریخ 17 دیسمبرازسوی فرماندهی نظامی روسی در آسیای میانه عساکری که به دوره احتیاطی جلب شده بود این عساکر بخدمت فراهم خوانده شد ، ودر کنار خط مرزافغانستان هزارها نفر از نیروهای آماده باش با تمام تجهیزات نظامی و موترهای حربی را بحرکت انداختند ، و جریان این خبر را غربی ها در رسانه ها پخش نمودند ، در این وقت امین می خواست با آمریکا در روابط خوب باشد، اوبخاطروساطت بین دولت آمریکا وحکومت خود از رئیس پاکستان کمک میخواهد ، بخاطرهمین نماینده خود را بنزد جنرال ضیاء الحق فرستاد، وزیر خارجه پاکستان آغا شاهی وارد کابل می شود، اما روس ها در 21  دیسامبر بیش ازدوهزارکوماندو را فرستادند ، در امتداد خط مرز 5 فرقه نظامی روس ها بیش ازپنجاه هزارقشون شوروی منتظر فرمان بودند ، عساکر وکوماندو های روسی که درکابل آمده بودند مصروف زمینه سازی برای ورود قوات از طریق زمینی بودند ، روس ها قوات نظامی خود را ازهرنگاه مجهز نمودند ، دراین وقت جهان که با اوضاع ایران مصروف بودند برای روس ها زمینه خیلی مساعدگردید ، مشاورین روس کنترول تمام نقاط مهم اردوی افغانستان را بدست گرفتند , حتی بعضی دستگاه های مخابراتی را تخریب نموده به بهانه یی اصلاح با خود بردند ، وبدین ترتیب دستگاه حربی بلعموم از بین رفت , برای روسها یک شانس دیگر پیدا شد وآن حظوروزیرخارجه ازبکستان جوره بیکوف در24 دیسمبردرهتل کابل مهمان بود ، اشخاص بلند پایه دولت مصروف مهمان نوازی ها بودند ، مارشال روسی در دیدارش با قوماندان های فرقه 40 که درشهرترمذ بود پلان وی بعمل انجام گرفت , 25 دیسمبر11شب قوات های هوائی روسیه بواسطه طیارات ( انتونوف ) با 350 پرواز ، میدان هوائی کابل  و بگرام را ازقشون وسلاح ها تعبئه نمودند , پروازهای که شبانه در میدان هوائی بین المللی کابل رخ داد روس ها برای خارجی چنین گفت این پروازها مناورات طیاره های حربی افغانستان میباشد , فردای همان روز اوضاع بلکل بشکل دیگرمبدل گردید ، پرچمی هایکه در محبس کابل محبوس بودند همه آزاد شدند ، قطعات نظامی شوروی 360 که آن سوی دریای آمو در انتظاربود آغاز داخل سرزمین افغانستان شدند، قوات شوروی ازطریق خشکه داخل هرات وهمچنان بخاطر رسیدن به کابل از طریق قندز ومزارشریف داخل شدند ، 26 دیسمبرساعت 45/9 پیلوت های روسی وظیفه خویش را انجام می دهد ، آغازازهمین ساعت قطعات 360 قشون تانگ ها را بسوی شمال کابل بحرکت می اندازند ، این قشون عبارتند از300 عراده تانگ های زره پوش  و موترهای عسکری بودند که قرارگاه ریشخور را به محاصره گرفتند ، قشون قطعات هوائی1050در قرار گاه پلچرخی فرود آوردند ، میدان های هوائی افغانستان از هیلوکوپتر های میک 21 و میک 23 واس یو 24 روسی مجهز بودند ، تمام راه های استراتیجی را استخبارات ، ک ، جی  ، بی ، تحت کنترول خود گرفتند ، طیاره بزرگ ( آ- ان 12) که در میدان هوائی کابل فرود آورده بود از سوی چریکی ها زیر آتش قرار گرفتند و تمام عساکر هلاک شدند ، روسها مطابق پلان خویش که قبلا طرح شده بود برای پیش برداین پلان دراین وقت در قصر دارالامان بین حفیظ الله امین و جنرال روسی ویکتورپاپوتین مذاکره آغاز گردید ، پاپوتین از امین در خواست نمود تا استعفائی خود را پیش کند ،
 اما طلب وی ردگردید ، پاپوتین نامه که ازسوی رهبرشوروی باخود داشت، در مکتوب چنین آمده بود ، دولت افغانستان قشون شوروی را بشکل رسمی دعوت بنماید ، اما امین از امضای چنین معاهده امتناع نمود و تمام مطالب وی را نپزیرفت ، بعد از این گفتگوها روسها امین را زیر تهدید خود قرار دادند اما تهدید آنها نتیجه نداد ، دراخیرپاپوتین امین را وادارنمود که حیات او درخطر قرار دارد ، اما حفیط الله امین باغرور که داشت درگفتاردشمن اهمیت نداد ، در نیمه روز 27 دیسمبر قصر امین زیر هجوم قرارگرفت ، دراین زد خورد ها ازسوی محافظه کاران امین جنرال پاپوتین که گروگان گرفته شده بود ساعت 7 شام بقتل رسانیده میشود، جسد ویرا بعد ازیک روز به مسکو فرستاده میشود، روس ها سبب قتل ویرا انتحارگفته به رسانه هاپخش کردند، ساعت 30/6 شام حفیظ الله امین به محاصره گرفته میشود ، تمام جهازمخابراتی وی ازکار انداخته شده بود ، صدها تن از عساکرروسی که تجارب جنگ های تن به تن داشتند با لباس فوج افغان جنگ را آغاز نمودند ، قصر را به محاصره گرفتند، این عساکرازسوی ، کی ، جی ، بی ، تربیه یافته بودند ، آنها از لباس های یونیفورم افغان وازشماره موترهای نظامی افغانستان استفاده نموده داخل قصرشدند ، این عساکرمحافظین گارد رئاست را درمقابل گلوله تفنگ قرار دادند بهمین شکل راهی برای خود گشودن ، به قول ( ولا دیمیرکوزیچ کین ) که درسازمان تجسسی روس ها سهم فعال داشت سپس درسال 1982میلادی در انگلستان پناه برده بود چنین توضیح داد ، رهبری هجوم بالای قصربدوش بایرونیف نام بود اومدیر مکتب تروریست ها در شوروی بود ، به وی تأکید شده بود که جریان داخل قصرشدیدا حفظ و ازواقعه باید کسی دربیرون قصرخبرنیابد ، کوماندوهایکه تحت فرمان وی بود وظیفه آنها هرشخصیکه از قصرخارج میشود بقتل برسانید ، زیرا آنها امرقبض وحبس را نداشتند ، درعقب یکی ازستونهای قصر جسد امین را یافتند ودرپهلوی اوجسدیک دخترزیبا نیز دیده می شد ، بایرونیف در آستانه دروازه ورودی قصر نزدیک شده کمک طلب نمود ، زیرا محافظین امین دشمن را با شدت داخل قصر نمودند ، در چنین احوال بایرونیف به اساس فرمان صادرشده ئی خود بسوی وی فیرشد ویک دست وی ازکار انداخت ، زیرا وی گفت هر شخصی که ازقصرخارج می شود زیرآتش مرمی قرار بگیرد ، بهرصورت فرمان صادرشده ئی بایرونیف بخود شخص مذکورانجام گرفت ؛ بعد ازاین روسها قصررا زیرحملات راکت قراردادند ، گارد ریاست جمهوری باردیگر در این زد خوردها فدا کاری و صداقت خود را درتاریخ نمایان کردند، من این واقعه را ازدیدگاه یکتن ازسربازان که درهمان جنگ اشتراک نموده ودراخیرزخم برداشته اسیر گردیده بود میخواهم تذکردهم ، وی گفت صدای فیرتفنگ بدون وقفه از داخل قصرآغاز گردید ، ما افسران درهمان وقت شب بیداربودیم ، افیسرما مایان را مسلح نموده فرمان آماده ئی جنگ را داد ، و در دست هایمان سلاح جدید کلاشنکوف بود ، منتظر دستور دوم افیسر بودیم وبعضی از محافظین دیگرنیز آماده گی خود را گرفته بودند ، ازموقع مافاصله دورجابجا شده مرکزقوات کوماندو های روسی بود ، آنها بطرف ما فیرنمودند ، که بودند دشمن دانسته شد ، تاریکی شب همه جاراگرفته بود، ماهم بسوی آنها فیر نمودیم ، رفته رفته شدت هجوم دشمن بالای مابیشترشد ، هیچکس بفکر دیگرنبود ، همه بفکراین بود که چگونگی دشمن را نا بود بکنند ، جنگ تا وقت سحر ادامه داد ، بخاطریکه فصل زمستان بود هوا خیلی سرد و زمین همه یخبندی بود ، ما در اطراف قصرتپه تاج بیک دربین بته زارها قرار داشتیم ، به دشمن ضربه سختی وارد نموده واکثریت آنها راهلاک نمودیم ، ولی با روشنی روز موقع ما کشف گریده دشمن مستقیم بالای ماحمله نمود ، غیرازینکه کمک برای ما نمیرسید مرمی های تفنگ نیز روبه خلاصی بود بخاطرنرسیدن مرمی تمام مهمات جنگی سلاح های ما ازکارافتاد وبسیارما شهید و متبقی مازخم برداشتند ، روسها از چهار اطراف ما را درمحاصره گرفتند ، وی حکایت خود را ادامه داده گفت ، بامن 17نفردیگر را نیز اسیر گرفتند ، درحالیکه ماهفتاد نفر بودیم زیاد ما شهید شدند ، کسانیکه زنده باقی ماندند همه زخمی شدند ، بخاطراینکه مرمی تفنگ بدست چپ وپایم اصابت کرده خون زیادی ضایع کرده بودم ، وی افزود قبل چند روز در پایانی تپه تاج بیک درهموار قرارداشت تقریبا دوصد تن جامه سفید که درتن داشتند از دورمشاهده می کردیم ، سپس معلوم شد که این شفاخانه سیارعسکری روس ها بوده وآنها ازاول تیاری خود راگرفته بودند، عساکر وافیسر روسی که ما را اسیرگرفته بودند همه اسیران را به سوی خیمه سیار رانندند ، چشمان افسیرروسی ازقهر وغضب درخون بود ، اوهنگام راه رفتن چشمش به جسد ازسربازان روسی که درجنگ هلاک شده بودند و در بین بته زارها ویا در بین جویها افتاده بودند با تفنگ که در دست داشت یکی از افراد ما را میکشت ، به همین شکل نزدیک شفاخانه شدیم ازفرقه ما فقط 7 نفرزنده ماند ، زمانیکه نزدیک شفاخانه شدم ازضایع نمودن خون بسیار بیحال شده به زمین افتادم ودوشخص مرا از دستانم بلند کرده داخل شفاخانه شدند ، داکترها ازبدنم مرمی ها رابیرون کردند وجای جرح شده را دوختند، ازشنیدن صدای داکتر ها که با هم به زبان ازبکی صحبت می کردند ، برای آنها ازبیک بودنم را اظهار نمودم ، آنها در حیرت ماندند ، وبه آنها گفتم وطن اصلی من فرغانه ولایت اندجان می باشد ، بعد از این آنها بامن معامله خوب کردند ، زخم های مرا دوباره پاک وتداوی نمودند ودرخیمه دیگربرده جابجا کردند ، مدتی نگذشته بود که ازبستردیگرصدای نالش بلند شد ، وقتیکه بهوش آمده و درد های بدن خود را احساس کرده بنالش افتاد ، این شخص بیماررا دیده احساس کردم که میشناسم ، ولی دفعتا بخاطرم نیامد ، اندکی فکرکردم ، بلی او را شناختم ، این زخمی دخترحفیظ الله امین بود ، من زمانیکه محافظ دروازه قصربودم او را بسیاردیده بودم ، چشمانم ازاشک پرشد اوهم گریست ، ندانستم ازشدت درد زخم های بدنش گریه می کرد یا اینکه از افتادن مصیبت ها بالای سرش گریه میکرد ، حکایت راوی درهمین جا خاتمه می یابد ،همان شب من مؤلف در قندز بودم ، نزدیک شام بود پروازطیاره ها از سمت شمال بسوی جنوب کشورآغازگردید ، چون فصل سرمای زمستان بود آسمان هم تیره گردیده ابرسیاه بیشتر شده رفت ، از صدای دلخراش طیاره ها که در گوش بد میخورد باعث همین گردید که دردلهای ما رفته رفته غش پیدا شد و دلهای ما نا آرام گردیده تیره گردید، دراین اوضاع واحوال هیچکس جرئت آن را نداشت بعد ازتاریکی شام تا وقت سحردرکوچه برآید، اینطور حالات را هرکس با عائله خود در مورد این وضیعت دشوار وبحرانی واینکه آینده چه خواهد شد گفته صحبت میکردند ، ساعت 30/ 8 شب بود خبرهای فارسی راشنیدم ، رادیوکابل به همان برنامه های اعتیادی اش بود وهیچکدام مستجدات درآن نبود، اما موج رادیو را بطرف رادیوتاجکستان بردم درآن یک صدای عجیب که انتظارش را کسی نداشت پیداشد ، این صدامتعلق به ببرک کارمل رهبرحزب پرچم بود که برای مردم افغانستان ایراد نموده
 و درآن ملت را ازظلم  و استبداد امین و امینی ها بلعموم نجات یافته ودر افغانستان یک نظام جدید برپا گردید ، ساعت از10 شب پنج دقیقه گذشته بود که همان صدای که در رادیو دوشنبه پخش گردیده بود در رادیو کابل پخش گردید ، اما با صدای صاف شنیده میشد ،ازپخش چنین اطلاعیه مردم را وادار میسازد که اکنون درافغانستان حزب کمونیست خلق از بین رفته در مقابل آن حزب کمونیست پرچم به کمک شوروی جانشین خلقی ها شدند گفته درعقل ماجا گرفت ، فردا سحربسوی دکان روان شدم به راستی که پرچمی ها درکوچه و دربازار سربلند روان بودند آنها اشخاص که در دست کلاشنکوف داشتند بازداشت نمودند، بهمین صورت افغانستان ازسوی قشون شوروی اشغال گردید ، ازحکومت ببرک کارمل و بعد ازینکه اوقشون اشغالگرشوروی را باخود آورد ، مسلمان هاعلیه دولت جهاد را آغازنمودند ، دولت با کمک عساکر روسی شهرودهاتها را زیر بمباردمان قرارداده باخاک یکسان نمود ، هجرت مردم بطرف ایران وپاکستان روزبه روزافزایش یافت ، ملیون ها ماین را درمرزها گور کردند از اصابت ماین ها کودکان ومرد های کلان سال بسیارآنها هلاک شدند ، نفوس مجاهدین افزایش یافته آنها در راه جهاد جنگ را ادامه دادند ، راه ها و پل های کلان وفابریکه های برقی و دیگرإنشاأت دولتی همه ویران گردید، کشتارتروریستی درشهرها آغازگردید ،غیرازشهرهای بزرگ ، ولسوالی ودهات بدست مجاهدین میگذرد ، پرچمی ها ازشهربیرون رفته نمی توانستند ، آنها در ادارات دولتی درحالیکه با یک دست مشغول أموراداری بودند دست دیگرشان به سوزنک تفنگ بود ، مغازه ها ودکاکین به فرمان مجاهدین بسته گردیده باشد ، اما کمونیستها اصحاب دکاکین را با زورتفنگ دکان هایشان را بازکردند ، دکان که صاحب آن حاضر نمیشد با زورچکوش وغیره اشیای آهن باب قفل دکان را شکستانده بازمی نمودند ، زمین های دهاقین ازسوی دولت بم باران گردید حتی محصولات ایشان را به آتش کشانیدن ،عساکر روسی یواش یواش داخل بازار شدند وبخرید و فروش شروع کردند، آنها در ابتدا البسه های خویش را به فروش انداختند ، اما اجناسی که آنها بدست داشتند آنقدرارزش نداشت ومشتری بخود جلب نکرد ، سپس مرمی تفنگ  و اسباب آلات جنگی را بفروش عرضه کردند ، زیرا آنها در بازار قندزمغازه های سامان برقی والکتریک و غیره اجناس امثال البسه  ومغازه های بزازی را دیده چشمان شانرا شیره گرفته بود، عساکرسلدات روسی به دوزدی دست زدند از دخول قشون روس درافغانستان تقریبا یکنیم ماه گذشته بودکه شبانه دو مغازه بزرگ را در قندز به آتش کشیدند ، هیچکس صدای خود را بلند کرده نتوانست ، فردا نزدهمان دومغازه رفته ازنزدیک مشاهده کردم ، تمام دکان به ذغال سیاه مبدل گردیده غیراز قفسچه های سوخته دیگر اشیا به چشم دیده نمیشد ،به قول مردم عساکر روسی شبانه با 4عراده موترکومازاشیای قیمت بها را درهمان موترها جابجا نموده مغازه را حریق نمودند ، حتی اینکه صاحب مغازه پاسپورت روسی را در همین جا پیدا کرد ، اما عریضه ویرا کسی بالانکرد ، بعد از این دوزدی ها نه ازطرف شب بلکه از طرف روز هم آغازگردید ، مغازه الکترونی " ایشان نیشنل " را با دوعراده تانگ وعساکر روسی در روز روشن تمام اشیای برقی تیپ رادیو وغیره اجهزه های الکترونی را با خود بردند ، حالات شهرهر روز وخیمترگردید مغازه های بزرگ توسط عساکر روسی یکی پی دیگرچپاول وغارت می شد ، مارچ 1980 م وضعیت کشورخیلی سنگین گردید زیرا ازسوی دولت دروازه های محبس به روی دزدان و کله خوران کشوده شد در شهر مانند چنین انسانها افزایش یافت ،دراین حال کتابخانه ها ، مطبوعات وگدام های دولتی توسط مجاهدین به آتش کشیده شد ، در شهرقندز خصوصا روزهای پنجشنبه و دوشنبه که روز بازار اهالی این منطقه می باشد ، در این دو روزبازار هرنوعه قتل های تروریستی انجام میگرفت ، سبب گردید مغازه ها همه قفل ومردم درحال گریز بهرسو پراگنده شدند ،حتی درهمین وقت حرج  و مرج از دست تفنگ های فیرشده انسان های بیگناه جان خود را از دست دادند ، تانگ های روسی بخاطرامنیت داخل شهر شدند ، در روزهای اخیرماه درگیری ها در شهرافزایش یافته خیلی مردم هلاک شدند ،کودکان وزنان در حالت خوف بودند ، درکوچه ودربازارهیچ زن یا کودک دیده نمیشد ، ازصدای دلخراش دهشتناک فیرتانگ و راکت ، گوسفند ها ازچاق شدن وشیرگاو کم شد حتی رفته رفته خشک شد ، حالات کشور تاریگ گردید ، حیات خود را هرلحظه در خطردیدم بخاطر همین در جون1980میلادی جمادی الثانی 1400 هجری قندز را ترک گفته به کابل آمدم سپس از آنجا با عائله خود وعائله مامایم به کشورایران وازآنجا بسوی عربستان سعودی هجرت نموده و در همین مملکت استقامت نمودم 000000000000000000000000000000000000000 0
 درهمینجا ترجمه قسمت هژدهم ، باب افغانستان به پایان میرسد ، خدا کند  درمورد ترجمه کتاب توانائی بیشترکرده باشم تامورد پسند شما قراء محترم قرار گرفته باشد، بازهم منتظر پیشنهاد و انتقادات سالم شما استاذان و دانشمندان گرانقدر میباشم  ،                               
والسلام علیکم ورحمته الله وبرکاته ...................................
مترجم قسمت { هژدهم باب افغانستان } سید محمد فرید فرزند                    سید مبشرسید سلیمان کاسانی { مؤلف کتاب أورته آسیا تاریخی }   
5 ذوالقعده 1433 هجری
میزان 1391شمسی                    
21 - سپتمبر 2012 میلادی
ومن الله توفیق

ليست هناك تعليقات:

إرسال تعليق